کافه گپ
کافه گپ برای تمام ایرانیان * با مدیریت رضا بیات
23 شهريور 1393برچسب:, :: 17:43 :: نويسنده : رضا بیات 23 شهريور 1393برچسب:, :: 17:43 :: نويسنده : رضا بیات 23 شهريور 1393برچسب:, :: 17:43 :: نويسنده : رضا بیات 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : رضا بیات زندگی زیباست ... 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : رضا بیات بـه هـمین سـادگی رفـتی بـی خـداحافظ عـزیزم... سـهم تـو شـد روز تـازه سـهم مـن اشـک کـه بـریزم... بـه هـمین سـادگی کـم شـد عـمر گـل بـوته تـوو دسـتم... گـله از تـو نـیست مـیدونم خـودم ایـنو از تـو خـواستم... بـه جـون سـتاره هـامون تـو عـزیز تـر از چـشامی... هـر جـا هـستی خـوب و خـوش بـاش تـا ابـد بـغض صـدامی... تـو رو مـحض لـحظه هـامون نـشه بـاورت یـه وقـتی... کـه دوسـتت نـدارم ایـنو بـه خـدا گـفتم بـه سـختی... مـن اگـه دوسـتت نـداشتم پـای غـم هـات نـمیموندم... واسـت ایـن هـمه تـرانه از تـه دلـم نـمیخوندم... اگـه گـفتم بـرو خـوبم واسـه ایـن بـود کـه مـیدیدم... داری آب مـیشی مـیمیری ایـنو از هـمه شـنیدم... دارم از دوریـت مـیمیرم تـا کـنار مـن نـسوزی... از دلـم نـمیری عـمرم نـفسامی کـه هـنوزی... تـو رو مـحض خـیره هـامون کـه نـفس نـفس خـدا شـد... از هـمون لـحظه کـه رفـتی روحـم از تـنم جـدا شـد... تـو کـه تـنها نـمیمونی مـنه تـنها رو دعـا کـن... خـاطراتمو نـگه دار امـا دسـتامو رهـا کـن... دسـت تـو اول عـشقه بـسپرش بـه آخـرین مـرد... مـردی کـه پـشت یـه دیـواره واسـه چـشمات گـریه مـیکرد... گـریه مـیکرد...گـریه مـیکرد... 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : رضا بیات از وجود توست که مهربانی تو متن اصلي بودي... به شادی، ﻣﺮﺍ ﮐﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﺍﯾﻦ ﻭﺯﻥ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ: ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﮔﺮﻡ ﻭ ﺷﺪﯾﺪ ﺍﺳﺖ ﺯﻭﺩ ﻣﯽ ﺳﻮﺯﺩ ﻭ ﺧﺎﻣﻮﺵ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ. ﻣﻦ ﺳﺮﻣﺎﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﻭ ﻧﻪ ﺿﻌﻒ ﯾﺎ ﮔﺴﺘﺎﺧﯽ ﺍﺕ ﺭﺍ، ﻋﺸﻘﯽ ﮐﻪ ﺩﯾﺮ ﺑﭙﺎﯾﺪ، ﺷﺘﺎﺑﯽ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﮔﻮﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻋﻤﺮ، ﻭﻗﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﺮﺍ ﮐﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ، ﺍﯾﻦ ﻭﺯﻥ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ: ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺍ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺑﺪﺍﺭﯼ ﺷﺎﯾﺪ ﺣﺲ ﺗﻮ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻧﺒﺎﺷﺪ. ﮐﻤﺘﺮ ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺑﺪﺍﺭﺗﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﻧﺎﮔﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﭘﺎﯾﺎﻥ ﻧﺮﺳﺪ ﻣﻦ ﺑﻪ ﮐﻢ ﻫﻢ ﻗﺎﻧﻌﻢ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺍﻧﺪﮎ، ﺍﻣﺎ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﺑﺎﺷﺪ، ﻣﻦ ﺭﺍﺿﯽ ﺍﻡ. ﺩﻭﺳﺘﯽ ﭘﺎﯾﺪﺍﺭﺗﺮ، ﺍﺯ ﻫﺮﭼﯿﺰﯼ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺳﺖ. ﻣﺮﺍ ﮐﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ... گاهی اوقات مجبوریم بپذیریم خالی از تو کوچه... هیچ بارانی را به یاد ندارم هرکس که ساختن زندان انفرادی به کله اش زده آدم جالبی بوده دموکراسی بین من و تو این است که من زندگی را دوست دارم عشق وسیلهای است که تمام دردسرهای کوچک را به یک دردسر بزرگ تبدیل میکند... سبب ساز آرامش باش و هرجا هستي، شادي و تكاپو را با خود به آنجا ببر و اين چنين است كه همه ي موانع برداشته مي شوند... نادر اشخاصی قادرند عاشق شوند زیرا نادر اشخاصی قادرند همه چیز را از دست بدهند... وقتى نابغه اى حقيقى در دنيا پيدا مى شود ﻋﺸﻖ، اگر کسی بخواهد بخشی از زندگی شما باشد حتما خواهد بود. پس برای کسی که هیچ تلاشی برای ماندن نمی کند، خودتان را به زحمت نیندازید تا جایی را برایش نگه دارید... منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی مرد به این امید با زن ازدواج می کند، که زن هیچگاه تغییر نکند... 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : رضا بیات 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : رضا بیات ![]() راسـتش ایـنه کـه آدم هـیچ وقـت نـمیدونه چـی مـیخواد آدم فـکر مـیکنه یـه جـور آدم مـشخص و مـیخواد و بـعد یـکی رو مـیبینه کـه هـیچی از چـیزهـایی کـه مـی خـواسته رو نـداره و بـدون هـیچ دلـیلی عـاشقش مـیشه... ایـنکه چـند سـالت اسـت، سـن نـیست زیـر آوار آخـرین حـرفت جـا مـانده ام بـعضی هـا مـمکن اسـت چـون مـیبینی از تـو مـتنفر شـوند انـسان امـروزی در هـیاهوی کـاری نـگاه داشـته مـیشود تـا فـرصتی بـرای فـکر و تـامل درباره مـفهوم زنـدگی خـویش و جـهان نـیابد... دوسـت داشـتم... ایـن اتـفاق بـارهـا و بـارهـا رخ داد: رفـت در ظـلمت غـم، آن شـب و شـب هـای دگـر هـم زنـدگی مـان را چـون خـانه ای بـرای کـسی مـی سـازیم دسـتانم بـوی گـل مـیداد... بـــا تـو سـخنانِ بـــی زبـان خـواهم گـفت مـرگ، مـادر مـهربانی اسـت کـه بـچه ی خـود را پـس از یـک روز طـوفانی در آغـوش کـشیده، نـوازش مـیکند و مـی خـواباند... خـودت را بـه دسـت حـوادث و جـریانها نـسپار تـمام تـعقلات و انـدیشههـای مـرد بـه یـک مـحبت زن نـمی ارزد... تـا چـهل سـالگی کـه مـغزم خـوب کـار مـیکرد بـه ریـاضیات و پـژوهش پـرداختم از چـهل تـا شـصت سـالگی کـه ذهـنم ضـعیف شـده بـود بـه فـلسفه روی آوردم و در اواخـر کـه بـه کـلی کـلهام کـار نـمیکـرد بـه سـیاست... شـازده کـوچولو از گـل سـرخ پـرسید: آدم هـا کـجان؟ گـل سـرخ گـفت: بـاد بـه ایـنور و آنـور مـی بـردشان ایـن بـی ریـشگی حـسابی اسـباب دردسـرشان شـده... مـردم هـر كـدام آرزويی دارنـد بـزرگترين درس زنـدگی ايـن اسـت كـه گـاهی احـمق هـا هـم درسـت مـی گـويند... فـریب دادن مـردم آسـانتر از ایـنست کـه آنـها را مـتقاعد کـنی کـه فـریب داده شـده انـد... افـسوس كـه جـوان نـمی دانـد و پـیر نـمی تواند... يـك عـمر اشـتباه كـردن، نـه تـنها افـتخارآمـيز اسـت بـلكه بـسيار سـودمندتـر از يـك عـمر بـيهوده نـشستن اسـت... از زلـزله و عـشق خـبر کـس نـدهد، زنـدگی خـوب آن زنـدگی اسـت کـه از عـشق سـرچـشمه گـرفـته و بـا دانـش رهـبری شـود... اشـتباه بـیاندیشید لـطفاً، افـراد سـاكت، پـر سـر و صـداتـرين افـكار را دارنـد... گـیریـم تـا آخـر عـمـر تـنـها بـمـانی و شـریکی بـرای زنـدگیت پـیـدا نکنـی 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : رضا بیات ![]() خویشتن و مردم را هنگامی می شناسی، که تنها شوی 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:8 :: نويسنده : رضا بیات 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:1 :: نويسنده : رضا بیات هر روز چیزی رو بخون که هیچکس دیگه نمیخونه؛
به چیزی فکر کن که کس دیگه ای بهش فکر نمی کنه و کاری رو بکن که هیچکس جرات انجام دادنش رو نداشته باشه. خوب نیست که ذهنتون دائما با آدمها هم عقیده باشه. 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:1 :: نويسنده : رضا بیات هميشه فرصتی برای شروع كردن می توان يافت ، در حالی که ما اکثر اوقات به تمام کردن فکر می کنیم ...
درون يک آیينه ، درون يک معما _ یوستین گورد 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:1 :: نويسنده : رضا بیات وای باران باران
شیشه پنجره را باران شست از دل من اما چه کسی نقش تو را خواهد شست ؟ آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ می پرد مرغ نگاهم تا دور وای باران باران.... گاه می اندیشم می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد چشمهای تو به من می بخشد شور و عشق و مستی و تو چون مصرع شعری زیبا سطر برجسته ای از زندگی من هستی... حمید مصدق 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:1 :: نويسنده : رضا بیات متنفرم از روزهایی که خودم هم نمی دانم دردم چیست ...
دسته دلقکها _فردینان سلین ![]() «روز دختر رو به همۀ دختر خانم ها تبریک می گم.»
با آرزوی بهترین ها برای همۀ شما 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:1 :: نويسنده : رضا بیات و عشــق خـود می دانـــد آئیـــن بزرگ کردنـت را...
23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:1 :: نويسنده : رضا بیات داستان کوتاه و زیبای زیر برگرفته از کتاب زیبای «مــن و مــــا!» است:
«يادآورى نعمت ها» هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر كوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى كهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزيدند. وقتى در خانه را باز كردم، پسرك مؤدبانه سلام كرد و از من پرسيد: «ببخشيد خانم! شما كاغذ باطله داريد؟» كاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها كمك كنم. مى خواستم يك جورى از سر خودم باز كنم كه چشمم به پاهاى كوچك آنها افتاد؛ توى دمپايى هاى كهنه كوچكشان، قرمز شده بود. گفتم «بيايين تو يه فنجون شيركاكائوى گرم براتون درست كنم.» برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب بروید 23 شهريور 1393برچسب:, :: 11:1 :: نويسنده : رضا بیات داستان کوتاه و زیبای زیر، برگرفته از کتاب «مـن، منــم؟!» است:
«لذتِ ترك لذت» پسر جوانى، با وسوسه يكى از دوستانش به محلى رفتند كه زنان روسپى، خودفروشى مى كردند. او روى يك صندلى در حياط آنجا نشست. در آنجا پيرمرد ژوليده و فروتنى بود كه حياط و صندلى ها را نظافت مى كرد. پيرمرد در حين كار كردن، نگاه عميقى به پسرك انداخت و سپس پيش او رفت و پرسيد: پسرم، چند سالت است؟ برای خواندن متن کامل به ادامه مطلب بروید آقاي سانزوكى _ نماينده مجلس ژاپن از حزب ليبرال دمكرات _ لحظه اى به دلیل خشم و مجادلۀ لفظى به خانم نماينده مجلس مي گويد:
«شما بهتر بود ازدواج مي كرديد و شايد دليل امر عدم توانايى تان براى بچه دار شدن است!» فرداى همان روز ابتدا استعفا مي دهد و سپس به خواسته خودش در برابر جمع از خانم نماينده مجلس عذر خواهى مي كند. به احترام این انسان ها باید از جا برخاست و کلاه از سر برداشت. 21 شهريور 1393برچسب:, :: 18:26 :: نويسنده : رضا بیات افق تاریـک، دنیا تـنگ، نومیدی توان فرساست، می دانم! ولیکن ره سپردن در سیاهی، رو به سوی روشنی زیباست!
![]()
هنگامی که یک انسان می کُشد انسان دیگر را می کُشد در خویشتن، انسان بودن را
21 شهريور 1393برچسب:, :: 18:26 :: نويسنده : رضا بیات کاش غم و غصه هم قیمت داشت مجانی است، همه می خورند! کاش روی دهانمان کنتوری نصب می شد و جریمه غصه ها را به حساب آنان می ریختیم غصه نخوریم مردم! سیاست مدارها هم روزی بزرگ می شوند و به مدرسه می روند و دنیا مثلِ گلِ مصنوعی قشنگ می شود هر چیز مجانی که ارزشِ خوردن ندارد!
+ غصه نخور، گیلاس بخور :) انصافا عکس هنریِ خوشمزه ای هست ;)
کاش میشد دشنام، جای خود را به سلامی می داد گلِ لبخند به مهمانیِ لب می بردیم، بذرِ امید به دشتِ دلِ هم. کسی از جنسِ محبت، غزلی را می خواند و به یلدایِ زمستانی و تنهاییِ هم، یک بغل عاطفه ی گرم به مهمانیِ دل می بردیم...
درباره وبلاگ ![]() به وبلاگ من خوش آمدید وبلاگی با مطالب و بازدید بسیار عمر خود را بیهوده نگذرانید عمر خود را در کافه گپ به خوشی بگذرانید امید است همه دوستان خوش و خرم باشند من مدیر وبلاگ رضا بیات از شهرستان خمین قصد دارم مطالبی را به شما دوستان عزیز ارائه دهم که به اطلاعاتتان اضافه شود و همچنین لبخند بر روی چهره تان ایجد شود منتظ نظراتتان هستیم موضوعات آخرین مطالب پيوندها
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان کافه گپ و آدرس cafegap.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. |
||
![]() |